دایی۱
اوندی رگال نو رو آوردی و همون قدیمی خودتو بردی
چون زن احمقت همونو میخواد
و ما همه ناراحت شدیم...
برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 63 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:28
از اینهمه سوال و جواب و صدای تلویزیون و حرف اعصابم
بهممی ریزه.حوصله جواب دادن به حرفهای مادر و ندارم
یکریز حرف و سوال و طرح مساله و من بی اعصاب
نه اون بده و مشکل دار نه من .فقط این لحظه زمانی و مکانی
واقعا نباید من با پدر و مادر زندگی کنم
هیچ کاری رو تو این خونه طبق میل من نیست
مخصوصا سوال و جوابهای اعصاب خورد کن مادر
واقعا عذاب میکشم:((((
برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 28 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:28
یه لحظه قاطی کردم متوجه نشدم ممه
تنگی نفس سدید داشتم و معده و روده درد فراوان
یه لحظه هنگ کرد بدنم مسواک زدم و اومدم بخوابم
رهام پهن نیست و توان انداختن ندارم و روی گفتن به بقیرو هم
ندارم ...خیلی اذیتشون میکنم .شرمندم
برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 34 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:28
دیشب خواب دیدم
خوابهای زیاد میبینم و اکثریت آشفته ان
حالا دیشب خیلی آشفته بود و فقط یه پلانش یادمه...
دیدم با دا داشتیم با یکی حرف میزدیم من و اون یه نفره که نمیشناختمش
جفت هم بودیم و دا رو برومون بود
بعد یه نفر شونشو گذاشت کنار شونه ی من ... دا متذکر شد که کنار ه
بگیرید از هم و من یه کم جابجا شدم ولی اون نه
منم دیدم دا بدش میاد بلند شدم و رفتم
الان که بیدارم دلم اون آرامش شونه ها رو میخواد
کاش دا میگفت بمون کنارش...
برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 18 تاريخ : پنجشنبه 23 آذر 1396 ساعت: 4:28
بعد ازظهری کنار بخاری اتاق خوابیده بودم
پدر میرفت و میومد من حالم بد بود خیلی ..
مادرم زنگ زد و با سر درد زیادی جوابشو دادم و ناراحتی و اعصاب خوردی از دست خودم واقعا نمی تونستم جوابشو بدم ....
عصری آ و شوهرش و دخترش اینجا بودن .من حوصلشونو نداشتم
فضای فکری و دغدغه ای بسیار متفاوتی داریم زمین تا آسمون با هم فرق داریم
اینقدر دلم گرفته که حساب نداره .عصر پاییزی سرد دلتنگ کننده ای هست
برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 16:34
دست خودم نیست...
اینطور مواقع میترسم
پدر بد خواب هست و من بد خواب تر میشم
خدایا این وضع تا کی هست
ده بار تلگرام و بالا پایین کر دم هزاربار وبلاگ مونصدبار اینستا
و این دلتنگی و بی اهمیتی جبران نمیشه
من نمیخوام شاهد پیری پدر و مادر م باشم تو خونه ی پدری
اونم با این سن و سال ...خدا کجایی
برچسب : نویسنده : bayandama بازدید : 30 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1396 ساعت: 16:34